آیات قرآن کریم و روایات و مطالبی درباره کوروش کبیر

بازگشت به اخبار و مطالب
کوروش کبیر در کتب آسمانی و سخن دیگران

آیات قرآن کریم و روایات و مطالبی درباره کوروش کبیر

آیات قرآن کریم و روایات و مطالبی درباره کوروش کبیر

آیات قران کریم و ترجمه

 

از تو درباره ذوالقرنين مي پرسند بگو اكنون درباره او با شما سخن خواهم گفت

و يسئلونك عن ذي القرنين قل ساتلو عليكم منه ذكراً

او را در زمين پادشاهي داديم و همه وسيب حكمروائي را برايش فراهم ساختيم

انا مكنا له في الارض و اتيناه من كل شي سببا

بدينوسيله تا بدانجا راند كه محل غروب خورشيد است و چنان مي نميد كه خورشيد در چشمه ي كه آب تيره رنگ دارد فرو مي رود در آنجا قومي يافت

فاتبع سببا حتي اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب في عين حمئه و وجد عندها قوما

با او گفتيم اكنون مي تواني درباره انها به عذاب و ستم رفتار كني و يا اينكه به رفتار نيكو گرائي

قلنا يا ذي القرنين اما ان تعذب و اما ان تتخذ فيهم حسني


گفت كسي كه بيداد كرد زود خواهد بود كه عذاب بيند و پس از آنكه به سوي خدا رفت باز عذابي شديد دامنگير اوست

قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم يرد الي ربه فيعذبه عذابا نكرا


اما كسيكه يمان آورد و رفتار نيكو كرد سزي او نيك است و از طرف خدي نيز بر كار او گشيشي حاصل يد

و اما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسني و سنقول له من امرنا يسرا

سپس راهي پيش پي او گذاشتيم و او تا بدانجا رفت كه خورشيد طلوع مي كند و قومي در آنجا يافت كه ميان يشان و آفتاب حجابي و پوششي نبود

ثم اتبع سببا حتي اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع علي قوم لم نجعل لهم من دونها سترا

بدين طريق بدانچه لازم بود از او آگاه شديم

كذالك قد احطنا بما لديه خبرا

باز همچنان رفت تا رسيد به جائيكه ميان دو ديوار عظيم بود و در آنجا قومي يافت كه زبان نمي فهميدند

ثم اتبع سببا حتي اذا بلغ بين السدين وجد من دونهما قوما لا يكادون يفقهون قولا

آن قوم گفتند يا ذئ القرنين ياجوج و ماجوج در اين سرزمين دست بر فساد و خرابكاري زده اند.  پول و مال لازم در اختيار تو مي نهيم تا ميان ما و ايشان سدي بنا كني

قالو يا ذي القرنين ان ياجوج و ماجوج مفسدون في الارض فهل نجعل لك خرجا علي ان تجعل بيننا و بينهم سدا

گفت خداي آنقدر به من توانائي داده كه از مال شما بي نياز هستم فقط به نيروي بازو من را ياري كنيد تا بين شما و آنها ديواري بپاي كنيم

قال ما مكني فيه ربي خير فاعينوني بقوه اجعل بينكم و بينهم ردما

تخته هاي آهن بياوريد آنقدر كه بتوان با آندو كوه را به هم برآورد پس گفت آنقدر در آن دميدند تا همچو اتش گرديد و بعد به كمك آب آنرا به شكل مطلوب درآورده سد را ساختند

اتوني زبرالحديد حتي اذا ساوا بين الصدقين قال انفخو حتي اذا جعله نارا قال اتوني افرغ عليه قطرا

كه آن قوم – ياجوج و ماجوج – نمي توانستند از آن بگذرند يا در آن رخنه يجاد كنند

فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا

ذوالقرنين گفت اين خواست و رحمت خداي بود و چون خواست خداي فرا رسد آنرا ويران خواهد ساخت خواست و وعده خدا حق است

قال هذا رحمه من ربي فاذا جاء وعد ربي جعله دكاء و كان وعد ربي حق

 

 

========================

:: مقاله ای از  محراب صادق نيا ::

يكى از شخصيت هاى مهم و در عين حال مبهم و بحث انگيز قرآن <ذو القرنين > است . نام اين شخصيت سه بار, در سورهء كهف آمده است . داستان ذوالقرنين در ايات ۸۳ تا ۹۷ سورهء كهف بچشم مى خورد.
در اين نوشته ابتدا داستان ذوالقرنين را بر مبناى ترجمهء آيات يادشده مى خوانيم و سپس درباره ءشخصيت وى مطالبى ذكر خواهيم كرد.
اما ترجمهء آيات :

و از تو دربارهء ذوالقرنين مى پرسند. بگو: براى شما از او يادى خواهم كرد. ما او را در زمين مكنت داديم و راه رسيدن به هر چيز را به او نشان داديم . او نيز راه را پى گرفت . تا به غروبگاه خورشيد رسيد. ديد كه درچشمه اى گل آلود و سياه غروب مى كند و در آنجا مردمى يافت . گفتيم اى ذوالقرنين خواهى عقوبتشان كن وخواهى با آنها به نيكى رفتار كن . گفت هر كس كه ستم كند ما عقوتبش خواهيم كرد. آنگاه او را نزد پروردگارش مى برند تا او نيز به سختى عذابش كند.
و اما هر كس كه ايمان آورد و كارهاى شايسته كند اجرى نيكو دارد. و دربارهء او فرمانهاى آسان خواهيم راند.
بازهم راه را پى گرفت . تا به مكان برآمدن آفتاب رسيد. ديد بر قومى طلوع مى كند كه غير از پرتو آن بريشان هيچ پوششى قرار نداده يم . چنيين بود و ما بر احوال او احاطه داريم .
باز هم راه را پى گرفت .
تا به ميان دو كوه رسيد. در پس آن كوه مردمى را ديد ه گويى هيچ سخنى را نمى فهمند. گفتند:اى ذوالقرنين , ياجوج و ماجوج در زمين فساد مى كنند, مى خواهى خراجى برخود مقدر كنيم تا تو ميان ما و آنهاسدى بر آورى ؟
گفت آنچه پروردگار من , مرا بدان توانيى داده است بهتر است .
مرا به نيروى خويش مدد كنيد تا ميان شما و آنها سدى برآورم .
براى من تكه هاى آهن بياوريد, چون ميان آن دو كوه انباشته شد .
گفت : بدميد, تا آن آهن را بگداخت , و گفت : مس گداخته بياوريد تا بر آن ريزم .
نه توانستند از آن بالا روند و نه در آن سوراخ كند.
گفت ين رحمتى بود از جانب پروردگار من . و چون وعدهء پروردگار من در رسد آنرا زير و زبر كند و وعده ءپروردگار راست است .(پيان ترجمه)
شخصيت ذوالقرنين از ين جهت بحث انگيز و مبهم است كه مفسران در تعيين شخصيت وى و ينكه اوكيست ؟ و چرا بدين نام خوانده شده است ؟ و همچنين در جغرافياى وقوع داستان و سد يأجوج و مأجوج .گرفتار اختلاف شده اند. مفسران دورهء نخست كمتر در تعيين مصداق ذوالقرنين كوشيده اند و بعضاً وى ريك شخصيت غير تاريخى قلمداد كرده اند و بيشتر, همت خود را صرف وجه نامگذارى وى كرده اند v.
ين مفسران در وجه نامگذارى وى آراء زير را ارائه كرده اند:

۱- چون عمر وى طولانى بوده و باندازهء دو قرن زندگى كرده است وى را ذوالقرنين يعنى صاحب دو قرن خوانده اند.
۲- چون وى كريم الطرفين بوده يعنى هم پدر و هم مادر كريم النفس و بزرگى داشته است وى را ذوالقرنين خوانده اند.
۳- چون وى بر كلاهخود خود دو شاخك داشته است . و شاخك به معنى قرن است وى را ذوالقرنين يعنى صاحب دو شاخك خوانده اند.
۴- چون وى موهاى پيشانى خود را مى بافته و چون دو شاخك برسرخود قرار مى داده وى ارا ذوالقرنين خوانده اند.

در ميان مفسران قديم آنهائى كه در مقام تعيين مصداق براى ذوالقرنين برآمده اند. در تعيين زمان حيات وى گرفتار نوعى ابهام شده اند, ازينرو ذوالقرنين را متعلق به دوران حضرت ابراهيم و يا قبل از آن مى دانند وين بدان جهت است كه ينان بين دورهء حضرت موسى و عيسى (ع ) شخصى بدين نام نشناخته اند به همين دليل وى را به آن دوران كه قدرى تاريكتر است نسبت داده اند.
جداى از مفسران دورهء اول ديگر مفسران در مقام تعيين مصداق براى ذوالقرنين احتمالاتى داده اند كه درزير به پاره اى از ين احتمالات اشاره مى گردد:

۱- معروفترين و قديمى ترين قول دربارهء ذوالقرنين ين است كه وى همان <اسكندر مقدونى > يا <رومى>است (۳۵۶ـ ۳۲۳ق) يعنى همان جهانگشاى معروف يونانى . مفسران بنامى چون طبرى , ميبدى ,بيضاوى , طبرسى و… ين نظريه را پذيرفته اند.

ابن سينا در كتاب شفا و در بحث مناقب ارسطو مى نويسند: ارسطو معلم اسكندر بوده كه وى در قرآن به نام ذوالقرنين آمده است w.
ابن خلدون نيز در مقدمهء خود كه توسط محمد پروين گنابادى ترجمه شده است ذوالقرنين را همان اسكندر مقدونى معرفى كرده است .
اگر چه در كتاب قرآن پژوهى , استاد خرمشاهى فخر رازى را در عداد كسانى شمرده كه معتقدندذوالقرنين همان اسكندر است x: ولى ين مفسر بزرگ بر مغيرت اسكندر با ذوالقرنين استدلال مى كند و معتقد است كه ذوالقرنين پيامبر بوده است در حاليكه اسكندر شاگرد ارسطو بوده است و مورد امر و نهى وى و چنين كسى نمى تواند پيامبر باشد y.

۲- برخى معتقدند مراد از ذوالقرنين <تبع الاقرآن > پادشاه جنوب عربستان است . ابوريحان بيرونى كه باحوادث تاريخى آشنا است ضمن رد نظريهء تطابق ذوالقرنين براسكندر ين ديدگاه را مطرح مى كند. وى باتوجه به اسامى نظير <ذى يزن > و <ذوقهدان > حدس مى زند كه ذوالقدنين يكى از ملوك يمن است چون اول القاب پادشاه يمن <ذو> آمده است و ذوالقرنين نيز با ذو شروع شده است پس بيد يكى از پادشاهان يمن باشد.

۳- نظريهء سوم ين است كه وى <تين چى هوانگى تى > بزرگترين پادشاه تاريخ چين است و مراد از سدى كه در يه از آن ياد شده است (سد يأجوج و مأجوج ) همان ديوار معروف و بزرگ چين است .

۴- ديدگاه ديگر كه از آن مفسران متأخر است و آنان با تأمل در شأن نزول يات بدان ملتزم شده اند. ين است كه ذوالقرنين لقب كورش بزرگ پادشاه يران است .
اولين كسى كه ين نظريه را مطرح كرده است سرسيداحمد خان هندى است پس از ين مفسر معروف هند, شخصى بنام ابوكلام و زير پيشين هند با تمسك به يافته هاى خود از سراحمدخان , حوادث مهم زندگى كورش را با يات قرآن تطبيق مى دهند. از جمله , حملهء كورش به ليدى را, بر رفتن و لشكر كشيدن ذوالقرنين به مغرب تطبيق كرده است و خورشيدى كه در چشمهء گل آلود و غروب مى كند را رسيدن كورش به درياى اژه و ملاحظهء تصويرى از غروب آفتاب دانسته و مراد از قوم يأجوج و مأجوج را قوم مغول دانسته است .
مفسر نامى شيعه مرحوم علامهء طباطبائى صاحب تفسير شريف الميزان ين نظريه را پذيرفته و بر تطبيق ذوالقدنين بر كورش كبير تميل دارند z.
مرحوم خزائلى نيز در كتاب اعلام قرآن بر ين رأى استدلهاى مبسوطى دارند.

در ينكه ذوالقرنين كسب آراء ديگرى نيز هست كه ذكر آنها ميهء طولانى شدن كلام خواهد بود, و ما به همين چهار رأى بسنده مى كنيم .
از تطبيق و تعيين مصداق براى ذوالقرنين كه بگذاريم دربارهء شخصيت و ويژگى هاى اخلاقى وى سخنان فراوانى گفته شده است . از جمله صدوق در كتاب حضال خويش مى فرميند:

ذوالقرنين در حقيقت يكى ازبندگان صالح خدا بوده و اميرالمؤمنين فرمودند كه و فيكم مثله يعنى مثل او در ميان شما هست { كه ظاهراً مراد امام از ينكه در ميان شما مثل او هست , خود حضرت مى باشد. و بعضى ها با استفادهء از ين رويت ذوالقرنين را بر حضرت على (ع ) تطبيق داده اند.
كتاب خصال رويتى ديگر است از امام صادق (ع ) كه مى فرميد:
ملوك روى زمين چهار نفر بودند دو نفر مؤمن معتقد كه عبارتند از سليمان و ذوالقرنين . دو نفر كافر كه عبارتنداز نمرود و بخت النصر |.

از جمله خصائصى كه از ذوالقرنين در يات قرآن آمده است مى توان به موارد زير اشاره داشت :

ـ لقب ذوالقرنين براى ين شخص , لقبى نيست كه قرآن آنرا وضع كرده باشد. چون در شأن نزول يات يادشده مى خوانيم كه مردم از پيامبر (ص ) دربارهء شخصى بنام ذوالقرنين سؤال كردند و قرآن يات يادشده را براى پاسخگويى نازل فرمود. پس قبل از نزول يات يادشده مردم وى را ذوالقرنين لقب داده بودند.
ـ بنا به فرمودهء يات قرآن خداوند به ذوالقرنين تمكن و قدرت بخشيده بود و اسباب فرمانرويى وى رافراهم كرده بود. در يهء ۸۴سورهء كهف مى خوانيم :
انا مكنا له فى الارض > يعنى به وى تمكن داديم .
ـ بنا به فرمودهء يات قرآن وى اعمال بزرگى را در جنگهاى خويش انجام داده بود. (با توجه به مجموعه ءيات يادشده ).
ـ يكى ديگر از نسبتهيى كه قرآن به ذوالقرنين داده است , ساختن سدى است . وى ين سد را براى رهيى مردم از قبيلهء يأجوج و مأجوج ساخته بود. ين نسبت را در يهء ۹۴و ۹۵سورهء كهف مى خوانيم .
ـ يكى ديگر از ويژه گى هاى ذوالقرنين اعتقادى وى <خدا> و <آخرت > است . ين اعتقاد را مى توان از يات ۹۴و ۹۵فهميد. ين رحمت پروردگار من است و آنگاه كه قيامت برسد خداوند آنرا خرد خواهد كرد. ووعدهء پروردگار من حق و راست است . (يه ۹۸سورهء كهف )
ـ يكى ديگر از ويژه گى هيى كه از مجموعهء ياتى كه داستان ذوالقرنين را گفته اند مى توان فهميد ين است كه وى پادشاهى دادگر بوده و نسبت به مردم مهربانى داشته است . ين توصيف از ذوالقرنين با حديثى كه ازامام صادق (ع ) نقل شده سازگارى دارد.
در پيان بيد يادآور شد, گذشته از ين اختلافاتى كه دربارهء مصداق و خصوصيات ذوالقرنين وجود دارد,ذوالقرنين يكى از شخصيتهاى قصص قرآنى است و آنگونه كه كل قصص قرآن آموزنده و قابل تأسى اندداستان ذوالقرنين نيز يك داستان واقعى است و قابل تأسى .

منــابــع :
قرآن پژوهى – بهاء الدين خرمشاهى

قصص الانبياء – نعمت الله جزيرى

اعلام قرآن – خزائيلى

تفسير الميزان – علامه طباطبائى

دانشنامه قرآنى – خرمشاهى

لغت نامه دهخدا جلد ۷صفحه ۱۰۱۷۲

تفاسير قرآن (مجمع البيان , طبرى , فخر رازى و…)

——————————————————————————–
۱- ترجمهء عبدالحميد يتى .
۲- اعلام قرآن خزائلى ۳۱۴ـ ۳۱۵
۳- قرآن پژوهى , خرمشاهى ۶۲ـ لغت نامهء دهخدا ۱۰۱۷۲۷
۴- قرآن پژوهى , خرمشاهى ۶۲
۵- تفسير كبير ذيل يات يادشد.
۶- الميزان , ذيل يات ياد شده از سورهء كهف .
۷- خصال ۱۱ ۲۴۸
۸- همان , ۲۵۵
=====================================================

کوروش کبير بزرگ مرد صلح در باستان
بيانيه حقوق بشر کوروش کبير

تاريخ يران همواره پر از فراز و نشيب هي فراوان بوده است كه اين كشور كهن را گاهي آنقدر به اوج و شوكت رسانيده بود كه فرمانرويي بخش عظيمي از جهان را به عهده داشت و گاهي چونان به ضعف كشيده شده بود كه جز فقر و نيستي براي مردم ا ين آب و خاك ثمري نداشت و اين اوج و حضيض جز به كفايت و يا بي كفيتي پادشاهان ايران بستگي نداشته است.
كوروش كه به بيد بزرگترين شخصيت تاريخ بشر خوانده شود از پادشاهاني بود كه يران را به نهيت شوكت و مقام خود در جهان رسانيد.
او در زمان پادشاهاني كه جز به جنگ و نيستي و مرگ فكر نمي كردند صلح جهاني را اشاعه مي داد . مطالعه تاريخ در زمان او آنچنان عجيب و خواندني است كه انسان را به اوج ناباوري مي رساند.
در سراسر تاريخ باستان هيچ فرمانرويي به اندازه كوروش كبير نخستين پادشاه هخامنشي كه به تعبير علامه طباطبيي مفسر عاليقدر قرآن کريم همان ذوالقرنين مي باشد به رعيت قوائد انساني در جنگها احترام به حيات و سلامت انسانها … نپرداخته است.
رفتار بشردوستانه ين انسان خردمند و فرهيخته با مردم (سارد) و بويژه پادشاه ليدي پس از فتح آسيي صغير و ممانعت سپاهيانش از تاراج اموال ، جلوه هي درخشاني از تجلي روح باشكوه يك ايراني آزاده و يك انسان به تمام معنا را نشان مي دهد. او پس از فتح بابل نيز چنان با مردم بابل و يهوديان و معابد و پرستشگاهها ، انساني و نوع دوستانه رفتار كرد كه شموئيل پيامبر بني اسرائيل او را مسيح خداوند و شبان و خداوند بري انسانها نام نهاد . اعلاميه حقوق بشر كوروش كبير پس از فتح بابل كه حاوي قوائد مترقيانه حقوق بشر مي باشد سند بسيار ارزشمندي است كه از دوران باستان تاريخ جهان به يادگار مانده است.

قسمتي از نوشته هي منظومه بابلي كه نگاشته شده توسط كاهنان بابل است را در ذيل مي خوانيد:
در ماه نيسان در يازدهمين روز كه خدي بزرگ بر تختش جلوس داشت… كوروش به خاطر باشندگان بابل امان همگاني اعلام كرد…. او دستور داد ويرانيها را بازسازي كنند. و بري ينكار خودش پيشقدم شد و بيل و كلنگ و سطل آب برداشت و شروع به يازسازي ديوارشهر كرد.
مجسمه هي خديان بابل اعم از زن خدا يا مرد خدا را به جاهي خودشان بازگرداند…
درهي زندانها را گشود… و به كساني كه در اثر فشارها در محاصره بودند آزادي داد.

وقتي كه انسان اعلاميه حقوق بشر كوروش را مي خواند به راحتي ميتواند آنرا به جوامع امروزه و متمدن بشري تعميم دهد كه اين نشان از روح بالاي اين بزرگ مرد پارسي دارد.

 

=====================================================

چند حدیث درباره کوروش ذوالقرنین

پسر كوا از اميرالمومنين علي ع پرسيد كه ذوالقرنين پادشاه بود يا پيغمبر

فرمودند : بنده صالح بود و خديرا دوست داشت و خدي او را دوست داشت

تفسير روح الجنان صفحه ۴۴۵

عمار سابطي روايت كرده كه گفت خدمت حضرت صادق ع عرض كردم مقام و منزلت ائمه ما چيست

فرمودند مانند مقام و مرتبه ذوالقرنين و يوشع و آصف مصاحب سليمان – كه دلالت بر علو مقام ذوالقرنين دارد.

سه داستان اسرار آميز – سلطان حسين تابنده صفحه ۱۷۹

اين رويت در ترجمه تفسير طبري آمده و از وي نقل شده ولي در جایي من آن را از معصومين هم به روايت ديده ام كه اگر از معصومين باشد دلالت بر قدرت بسيار بالا و منحصر به فرد ذوالقرنين دارد يعني امپراطوري صالح و سلطنت ذوالقرنين را تا به حال كسي غير از سليمان پيامبر نداشته و اگر هم ذوالقرنين كوروش پارس هخامنش باشد.

پس حكومت و حيطه سلطنت وي نيز بسيار بيش از آنچه بوده كه تاريخ براي ما بجاي گذاشته است زيرا بيشتر تاريخ به جاي مانده همان است كه از مورخان يوناني نقل مي كنند كه آنها هم دشمنان اصلي تاريخ ايران و يرانيان بوده اند و بعيد نيست كه آنها با هجوم اسكندر وحشي تاريخ ايرانيان را بسيار بيش از آنچه كه به نظر مي رسد نابود و وارونه كرده اند.

و چنين گويند كه هرگز ملكت اين جهان يك سر كس را نبود مگر چهار تن كه دو تن كافر بودند و دو تن مسلمان و آن دو تن كه مسلمان بودند يكي سليمان بود و يكي ذوالقرنين و آن دو كه كافر بودند يكي نمرود بود و ديگري بخت نصر.

 

==============================

کوروش از  زبان دشمنان ایران

هردوت گويد كوروش پادشاهي بزرگوار بخشنده و آسان گير بود همچون ديگر خسروان به جمع مال و منال حريص نبود بلكه در بخشش و كرم افراط مي كرد داد مظلومين را مي داد و انچه را خير خلق در آن بود هدف خود قرار داده بود.

گزنفون ميگويد كوروش پادشاهي هوشيار و مهربان بود با نبوغ پادشاهي ملكات و فضائل حكما نيز در او جمع شده بود كوشش داشت كشور خود را به اوج عظمت برساند بخشش او بر جبروت و جلال او مي چربيد خدمت همنوع را شعار خود قرارداده بود و خوي او دادگستري و احقاق حق ستمديدگان بود تواضع و نرم دلي جي كبر و غرور را در سر او اشغال كرده بود.

كوروش چنان شخصيت عظيم و بزرگي داشته كه دوست و دشمن به آن اعتراف كرده اند و چنان اين شخصيت در جهان زبانزد خاص و عام بوده كه دشمنان آتشين ايرانيان هم به طور كامل نتوانسته اند آنرا محو نموده يا وارونه جلوه دهند .

 

==============================

در کتاب های آسمانی و خواب دانیال نبی در باره کوروش

روياي دانيال خبر آزادي يهود است كه در سال سوم سلطنت پادشاه بيلش فر واقع شده است و در باب هشتم عهد عتيق در اين باره ميگويد : در سال سوم از جلوس پادشاه بيلش فر من در شهر سوس هيرا از نواحي عيلام در كنار رود اولائي بودم بري بار دوم رويايي به نظر من رسيد در اين رويا ديدم كه قوچي در كنار رود ايستاده و دو شاخ بلند دارد اين دو شاخ يكي به طرف پشت او خم شده است قوچ با دو شاخ خود غرب و شرق و جنوب را شخم مي زند و مي كند هيچ حيواني در برابر او يستادگي نكرد بنابر اين هر چه مي خواست مي كرد
از همين كتاب است كه فرشته اي بر دانيال نازل شد و رويا را بدين صورت تفسير نمود كه قوچ ذوالقرنين نماينده اتحاد دو كشور پارس و ماد است يكنفر پادشاه قوي بر اين دو كشور حكومت خواهد كرد كه هيچ دولتي قادر به مقاومت در برابر او نخواهد بود.

چند سال بعد از اين پيشگوئي اين پادشاه كه يونانيان او را سائرس و يهود او را خورس مي نامند ظهور كرد دو كشور ماد و پارس را يكي ساخت و به بابل حمله برد و بدون زد و خورد بدان شهر وارد گرديد در روياي دانيال قوچ با شاخ خود غرب و شرق و جنوب را مي كند يعني براي او در سه جهت فتوحات مهم روي داده است وضع فتوحات كوروش با اين پيشگوئي كاملا مطابقت دارد پيشگوئي آزادي يهود نيز مصداق پيدا كرده و آنان به فلسطين بازگشتند و معبد مقدس را بنا كردند



در كتاب يعشيا خداوند اينچنين مي فرمايد : خداي نجات دهنده مي فرمايد ارشليم از نو بنا خواهد شد و شهرهاي يهود دوباره بنا خواهد شد من خانه هاي ويران را براي بار دوم بنا خواهم كرد.
در باره خورس مي گويم كه او برآورنده رضايت و خوشنودي من است.
خداوند در شان مسيح خود خورس مي فرمايد : من دست او را گرفتم تا ملتها را حيطه اقتدار او در آورم و از چنگ پادشاهان خونخوار نجات دهم دروازه ها پشت سر هم براي او باز شد آري من همه جا با توام و همه جا ترا در راه راست راهنما خواهم بود.

دروازه هاي آهنين شكسته و خزائن مدفون و گنجهاي پنهان بدست تو خواهد افتاد همه اين كارها بدست تو خواهد شد تا بداني كه من يهوه كه ترا به اسمت خوانده ام خداي اسرائيل مي باشم.
هان نگاه كنيد من عقاب شرق را فراخوانده ام من این مرد را كه از سرزمين دور مي آيد و خشنودي مرا فراهم مي كند فرا خوانده ام.

آنگونه كه ميبينيد نام كوروش به صراحت ذكر شده كه خورس همان كوروش به زبان فارسي است .

?

در سفر يرمياه مي خوانيم : نترسيد و در ميان مردم ندا در دهيد بگوئيد كه بابل را گرفت بعل بت مشهور دچار بلا گرديد مردوك بحيرت افتاد تمام بتها پراكنده شدند زيرا از شمال نزديك قومي بسوي بابل روانه است كه بابل را زير و رو خواهد كرد آن چنانكه بشري در آن يافت نشود.
خداوند گويد پس از آنكه هفتاد سال از زمان اسارت بابل گذشت بسوي شما خواهم آمد مرا بخوانيد به شما جواب خواهم گفت بياد من افتيد مرا خواهيد يافت بندها را خواهم گسست به اوطانتان باز خواهم آورد.
موضوع فوق دلالت بر آزادي يهود توسط كوروش دارد كه در تاريخ نيز هست شخصيت كوروش در عقايد يهود داري مكان و منزلت مهمي است .



صفحه ۶۷۸ باب ۴۵ كوروش برگزيده خداوند و نجات دهنده اسرائيل :

خداوند كوروش را برگزيده و به او توانايي بخشيده تا پادشاه شود و سرزمينها را فتح كند و پادشاهان مقتدر را شكست دهد خداوند دروازه هي بابل را بروي او باز مي كند ديگر آنها بروي كوروش بسته نخواهند بود.

خداوند مي فرمايد اي كوروش من پيشاپيش تو حركت مي كنم كوه ها را صاف مي كنم دروازه هاي مفرغي و پشت بندهاي آهني را مي شكنم گنجهاي پنهان شده در تاريكي و ثروتهاي نهفته را به تو مي دهم آنگاه خواهي فهميد كه من خداوند خداي اسرائيل هستم و تو را با نام خوانده ام من تو را برگزيده ام تا به اسرائيل ياري نمايي .
اي قومها كه از دست كوروش ميگريزيد جمع شويد و نزديك آييد و به سخنان من گوش دهيد چه نادانند آناني كه بتهاي چوبي را با خود حمل ميكنند و نزد خدياني كه نمي توانند نجات دهند دعا مي كنند.

با هم مشورت كنيد و يا مي توانيد دليل بياوريد و ثابت كنيد كه بت پرستي عمل درستي است غير از من چه كسي گفته كه اين چيزها در مورد كوروش عملي خواهد شد ؟

به اشتراک گذاری پست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بازگشت به اخبار و مطالب