Home page sarresid & more web site design hadaya chap آدرس و ایمیل ها درباره ما
   
کوروش ذوالقرنین پارسی
 

 

بروی موضوعات زیر کلیک نمایید

 

آيات قرآني در مورد ذوالقرنين

 گفتار ائمه در مورد ذوالقرنين

شخصيت کورش از نظر دشمنان

لشکرکشي کورش

کتابهاي آسماني

تولد کورش

مرگ کورش

وصيت کورش

استوانه کورش

فيلم کورش کبير

مقالات مختلف

 

The image “file:///H:/Web%20design/Designed/taksavar-com/Chist-com/Courush119soton.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

::  نوشته محراب صادق نيا   ::

يكى از شخصيت هاى مهم و در عين حال مبهم و بحث انگيز قرآن <ذو القرنين > است . نام اين شخصيت سه بار, در سورهء كهف آمده است . داستان ذوالقرنين در ايات 83 تا 97 سورهء كهف بچشم مى خورد.
در اين نوشته ابتدا داستان ذوالقرنين را بر مبناى ترجمهء آيات يادشده مى خوانيم و سپس درباره ءشخصيت وى مطالبى ذكر خواهيم كرد.
اما ترجمهء آيات :

و از تو دربارهء ذوالقرنين مى پرسند. بگو: براى شما از او يادى خواهم كرد. ما او را در زمين مكنت داديم و راه رسيدن به هر چيز را به او نشان داديم . او نيز راه را پى گرفت . تا به غروبگاه خورشيد رسيد. ديد كه درچشمه اى گل آلود و سياه غروب مى كند و در آنجا مردمى يافت . گفتيم اى ذوالقرنين خواهى عقوبتشان كن وخواهى با آنها به نيكى رفتار كن . گفت هر كس كه ستم كند ما عقوتبش خواهيم كرد. آنگاه او را نزد پروردگارش مى برند تا او نيز به سختى عذابش كند.
و اما هر كس كه ايمان آورد و كارهاى شايسته كند اجرى نيكو دارد. و دربارهء او فرمانهاى آسان خواهيم راند.
بازهم راه را پى گرفت . تا به مكان برآمدن آفتاب رسيد. ديد بر قومى طلوع مى كند كه غير از پرتو آن بريشان هيچ پوششى قرار نداده يم . چنيين بود و ما بر احوال او احاطه داريم .
باز هم راه را پى گرفت .
تا به ميان دو كوه رسيد. در پس آن كوه مردمى را ديد ه گويى هيچ سخنى را نمى فهمند. گفتند:اى ذوالقرنين , ياجوج و ماجوج در زمين فساد مى كنند, مى خواهى خراجى برخود مقدر كنيم تا تو ميان ما و آنهاسدى بر آورى ؟
گفت آنچه پروردگار من , مرا بدان توانيى داده است بهتر است .
مرا به نيروى خويش مدد كنيد تا ميان شما و آنها سدى برآورم .
براى من تكه هاى آهن بياوريد, چون ميان آن دو كوه انباشته شد .
گفت : بدميد, تا آن آهن را بگداخت , و گفت : مس گداخته بياوريد تا بر آن ريزم .
نه توانستند از آن بالا روند و نه در آن سوراخ كند.
گفت ين رحمتى بود از جانب پروردگار من . و چون وعدهء پروردگار من در رسد آنرا زير و زبر كند و وعده ءپروردگار راست است .(پيان ترجمه)
شخصيت ذوالقرنين از ين جهت بحث انگيز و مبهم است كه مفسران در تعيين شخصيت وى و ينكه اوكيست ؟ و چرا بدين نام خوانده شده است ؟ و همچنين در جغرافياى وقوع داستان و سد يأجوج و مأجوج .گرفتار اختلاف شده اند. مفسران دورهء نخست كمتر در تعيين مصداق ذوالقرنين كوشيده اند و بعضاً وى ريك شخصيت غير تاريخى قلمداد كرده اند و بيشتر, همت خود را صرف وجه نامگذارى وى كرده اند
v.
ين مفسران در وجه نامگذارى وى آراء زير را ارائه كرده اند:

1- چون عمر وى طولانى بوده و باندازهء دو قرن زندگى كرده است وى را ذوالقرنين يعنى صاحب دو قرن خوانده اند.
2- چون وى كريم الطرفين بوده يعنى هم پدر و هم مادر كريم النفس و بزرگى داشته است وى را ذوالقرنين خوانده اند.
3- چون وى بر كلاهخود خود دو شاخك داشته است . و شاخك به معنى قرن است وى را ذوالقرنين يعنى صاحب دو شاخك خوانده اند.
4- چون وى موهاى پيشانى خود را مى بافته و چون دو شاخك برسرخود قرار مى داده وى ارا ذوالقرنين خوانده اند.

در ميان مفسران قديم آنهائى كه در مقام تعيين مصداق براى ذوالقرنين برآمده اند. در تعيين زمان حيات وى گرفتار نوعى ابهام شده اند, ازينرو ذوالقرنين را متعلق به دوران حضرت ابراهيم و يا قبل از آن مى دانند وين بدان جهت است كه ينان بين دورهء حضرت موسى و عيسى (ع ) شخصى بدين نام نشناخته اند به همين دليل وى را به آن دوران كه قدرى تاريكتر است نسبت داده اند.
جداى از مفسران دورهء اول ديگر مفسران در مقام تعيين مصداق براى ذوالقرنين احتمالاتى داده اند كه درزير به پاره اى از ين احتمالات اشاره مى گردد:

1- معروفترين و قديمى ترين قول دربارهء ذوالقرنين ين است كه وى همان <اسكندر مقدونى > يا <رومى>است (356ـ 323ق) يعنى همان جهانگشاى معروف يونانى . مفسران بنامى چون طبرى , ميبدى ,بيضاوى , طبرسى و... ين نظريه را پذيرفته اند.

ابن سينا در كتاب شفا و در بحث مناقب ارسطو مى نويسند: ارسطو معلم اسكندر بوده كه وى در قرآن به نام ذوالقرنين آمده است
w.
ابن خلدون نيز در مقدمهء خود كه توسط محمد پروين گنابادى ترجمه شده است ذوالقرنين را همان اسكندر مقدونى معرفى كرده است .
اگر چه در كتاب قرآن پژوهى , استاد خرمشاهى فخر رازى را در عداد كسانى شمرده كه معتقدندذوالقرنين همان اسكندر است
x: ولى ين مفسر بزرگ بر مغيرت اسكندر با ذوالقرنين استدلال مى كند و معتقد است كه ذوالقرنين پيامبر بوده است در حاليكه اسكندر شاگرد ارسطو بوده است و مورد امر و نهى وى و چنين كسى نمى تواند پيامبر باشد y.

2- برخى معتقدند مراد از ذوالقرنين <تبع الاقرآن > پادشاه جنوب عربستان است . ابوريحان بيرونى كه باحوادث تاريخى آشنا است ضمن رد نظريهء تطابق ذوالقرنين براسكندر ين ديدگاه را مطرح مى كند. وى باتوجه به اسامى نظير <ذى يزن > و <ذوقهدان > حدس مى زند كه ذوالقدنين يكى از ملوك يمن است چون اول القاب پادشاه يمن <ذو> آمده است و ذوالقرنين نيز با ذو شروع شده است پس بيد يكى از پادشاهان يمن باشد.

3- نظريهء سوم ين است كه وى <تين چى هوانگى تى > بزرگترين پادشاه تاريخ چين است و مراد از سدى كه در يه از آن ياد شده است (سد يأجوج و مأجوج ) همان ديوار معروف و بزرگ چين است .

4- ديدگاه ديگر كه از آن مفسران متأخر است و آنان با تأمل در شأن نزول يات بدان ملتزم شده اند. ين است كه ذوالقرنين لقب كورش بزرگ پادشاه يران است .
اولين كسى كه ين نظريه را مطرح كرده است سرسيداحمد خان هندى است پس از ين مفسر معروف هند, شخصى بنام ابوكلام و زير پيشين هند با تمسك به يافته هاى خود از سراحمدخان , حوادث مهم زندگى كورش را با يات قرآن تطبيق مى دهند. از جمله , حملهء كورش به ليدى را, بر رفتن و لشكر كشيدن ذوالقرنين به مغرب تطبيق كرده است و خورشيدى كه در چشمهء گل آلود و غروب مى كند را رسيدن كورش به درياى اژه و ملاحظهء تصويرى از غروب آفتاب دانسته و مراد از قوم يأجوج و مأجوج را قوم مغول دانسته است .
مفسر نامى شيعه مرحوم علامهء طباطبائى صاحب تفسير شريف الميزان ين نظريه را پذيرفته و بر تطبيق ذوالقدنين بر كورش كبير تميل دارند
z.
مرحوم خزائلى نيز در كتاب اعلام قرآن بر ين رأى استدلهاى مبسوطى دارند.

در ينكه ذوالقرنين كسب آراء ديگرى نيز هست كه ذكر آنها ميهء طولانى شدن كلام خواهد بود, و ما به همين چهار رأى بسنده مى كنيم .
از تطبيق و تعيين مصداق براى ذوالقرنين كه بگذاريم دربارهء شخصيت و ويژگى هاى اخلاقى وى سخنان فراوانى گفته شده است . از جمله صدوق در كتاب حضال خويش مى فرميند:

ذوالقرنين در حقيقت يكى ازبندگان صالح خدا بوده و اميرالمؤمنين فرمودند كه و فيكم مثله يعنى مثل او در ميان شما هست
{ كه ظاهراً مراد امام از ينكه در ميان شما مثل او هست , خود حضرت مى باشد. و بعضى ها با استفادهء از ين رويت ذوالقرنين را بر حضرت على (ع ) تطبيق داده اند.
كتاب خصال رويتى ديگر است از امام صادق (ع ) كه مى فرميد:
ملوك روى زمين چهار نفر بودند دو نفر مؤمن معتقد كه عبارتند از سليمان و ذوالقرنين . دو نفر كافر كه عبارتنداز نمرود و بخت النصر
|.

از جمله خصائصى كه از ذوالقرنين در يات قرآن آمده است مى توان به موارد زير اشاره داشت :

ـ لقب ذوالقرنين براى ين شخص , لقبى نيست كه قرآن آنرا وضع كرده باشد. چون در شأن نزول يات يادشده مى خوانيم كه مردم از پيامبر (ص ) دربارهء شخصى بنام ذوالقرنين سؤال كردند و قرآن يات يادشده را براى پاسخگويى نازل فرمود. پس قبل از نزول يات يادشده مردم وى را ذوالقرنين لقب داده بودند.
ـ بنا به فرمودهء يات قرآن خداوند به ذوالقرنين تمكن و قدرت بخشيده بود و اسباب فرمانرويى وى رافراهم كرده بود.
در يهء 84سورهء كهف مى خوانيم :
انا مكنا له فى الارض > يعنى به وى تمكن داديم .
ـ بنا به فرمودهء يات قرآن وى اعمال بزرگى را در جنگهاى خويش انجام داده بود. (با توجه به مجموعه ءيات يادشده ).
ـ يكى ديگر از نسبتهيى كه قرآن به ذوالقرنين داده است , ساختن سدى است . وى ين سد را براى رهيى مردم از قبيلهء يأجوج و مأجوج ساخته بود. ين نسبت را در يهء 94و 95سورهء كهف مى خوانيم .
ـ يكى ديگر از ويژه گى هاى ذوالقرنين اعتقادى وى <خدا> و <آخرت > است . ين اعتقاد را مى توان از يات 94و 95فهميد. ين رحمت پروردگار من است و آنگاه كه قيامت برسد خداوند آنرا خرد خواهد كرد. ووعدهء پروردگار من حق و راست است .
(يه 98سورهء كهف )
ـ يكى ديگر از ويژه گى هيى كه از مجموعهء ياتى كه داستان ذوالقرنين را گفته اند مى توان فهميد ين است كه وى پادشاهى دادگر بوده و نسبت به مردم مهربانى داشته است . ين توصيف از ذوالقرنين با حديثى كه ازامام صادق (ع ) نقل شده سازگارى دارد.
در پيان بيد يادآور شد, گذشته از ين اختلافاتى كه دربارهء مصداق و خصوصيات ذوالقرنين وجود دارد,ذوالقرنين يكى از شخصيتهاى قصص قرآنى است و آنگونه كه كل قصص قرآن آموزنده و قابل تأسى اندداستان ذوالقرنين نيز يك داستان واقعى است و قابل تأسى .

منــابــع :
قرآن پژوهى - بهاء الدين خرمشاهى

قصص الانبياء - نعمت الله جزيرى

اعلام قرآن - خزائيلى

تفسير الميزان - علامه طباطبائى

دانشنامه قرآنى - خرمشاهى

لغت نامه دهخدا جلد 7صفحه 10172

تفاسير قرآن (مجمع البيان , طبرى , فخر رازى و...)

--------------------------------------------------------------------------------
1- ترجمهء عبدالحميد يتى .
2-  اعلام قرآن خزائلى 314ـ 315
3- قرآن پژوهى , خرمشاهى 62ـ لغت نامهء دهخدا 101727
4- قرآن پژوهى , خرمشاهى 62
5- تفسير كبير ذيل يات يادشد.
6- الميزان , ذيل يات ياد شده از سورهء كهف .
7- خصال 11 248
8- همان , 255
=====================================================

کوروش کبير بزرگ مرد صلح در باستان
بيانيه حقوق بشر کوروش کبير


تاريخ يران همواره پر از فراز و نشيب هي فراوان بوده است كه اين كشور كهن را گاهي آنقدر به اوج و شوكت رسانيده بود كه فرمانرويي بخش عظيمي از جهان را به عهده داشت و گاهي چونان به ضعف كشيده شده بود كه جز فقر و نيستي براي مردم ا ين آب و خاك ثمري نداشت و اين اوج و حضيض جز به كفايت و يا بي كفيتي پادشاهان ايران بستگي نداشته است.
كوروش كه به بيد بزرگترين شخصيت تاريخ بشر خوانده شود از پادشاهاني بود كه يران را به نهيت شوكت و مقام خود در جهان رسانيد.
او در زمان پادشاهاني كه جز به جنگ و نيستي و مرگ فكر نمي كردند صلح جهاني را اشاعه مي داد . مطالعه تاريخ در زمان او آنچنان عجيب و خواندني است كه انسان را به اوج ناباوري مي رساند.
در سراسر تاريخ باستان هيچ فرمانرويي به اندازه كوروش كبير نخستين پادشاه هخامنشي كه به تعبير علامه طباطبيي مفسر عاليقدر قرآن کريم همان ذوالقرنين مي باشد به رعيت قوائد انساني در جنگها احترام به حيات و سلامت انسانها … نپرداخته است.
رفتار بشردوستانه ين انسان خردمند و فرهيخته با مردم (سارد) و بويژه پادشاه ليدي پس از فتح آسيي صغير و ممانعت سپاهيانش از تاراج اموال ، جلوه هي درخشاني از تجلي روح باشكوه يك ايراني آزاده و يك انسان به تمام معنا را نشان مي دهد. او پس از فتح بابل نيز چنان با مردم بابل و يهوديان و معابد و پرستشگاهها ، انساني و نوع دوستانه رفتار كرد كه شموئيل پيامبر بني اسرائيل او را مسيح خداوند و شبان و خداوند بري انسانها نام نهاد . اعلاميه حقوق بشر كوروش كبير پس از فتح بابل كه حاوي قوائد مترقيانه حقوق بشر مي باشد سند بسيار ارزشمندي است كه از دوران باستان تاريخ جهان به يادگار مانده است.

قسمتي از نوشته هي منظومه بابلي كه نگاشته شده توسط كاهنان بابل است را در ذيل مي خوانيد:
در ماه نيسان در يازدهمين روز كه خدي بزرگ بر تختش جلوس داشت... كوروش به خاطر باشندگان بابل امان همگاني اعلام كرد.... او دستور داد ويرانيها را بازسازي كنند. و بري ينكار خودش پيشقدم شد و بيل و كلنگ و سطل آب برداشت و شروع به يازسازي ديوارشهر كرد.
مجسمه هي خديان بابل اعم از زن خدا يا مرد خدا را به جاهي خودشان بازگرداند...
درهي زندانها را گشود... و به كساني كه در اثر فشارها در محاصره بودند آزادي داد.

وقتي كه انسان اعلاميه حقوق بشر كوروش را مي خواند به راحتي ميتواند آنرا به جوامع امروزه و متمدن بشري تعميم دهد كه اين نشان از روح بالاي اين بزرگ مرد پارسي دارد.

 

صفحه اصلی        ارتباط باما       درباره ما       خدمات چاپی       هدایای تبلیغاتی        کارت ویزیت         سایتهای اینترنتی         آگهی نامه 
 

چاپ و تبلیغات ماهان رسم شاهین شهر 110    }کلیه حقوق محفوظ}    (03125240001    ,info@taksavar.com